خجسته پی. خوش قدم. باسعادت. مسعود. میمون. بامیمنت. (ناظم الاطباء). مبارک قدم. فرخ پی. فرخنده پی: زن پاک تن پاک فرزند زاد یکی نیک پی پور فرخ نژاد. فردوسی. ز گفتار او شاد شد شهریار ورا نیک پی خواند و به روزگار. فردوسی. نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان. فردوسی. من مبارک زبان و نیک پیم همچنین باد و همچنین آمین. مسعودسعد. یک حکایت گوش کن ای نیک پی مسجدی بد بر کنار شهرری. مولوی. به مجنون کسی گفت کای نیک پی چه بودت که دیگر نیائی به حی. سعدی. چون نگردد سیر در میدان جانبازان عشق نیست خضر نیک پی گر شرمسار زندگی. صائب (آنندراج)
خجسته پی. خوش قدم. باسعادت. مسعود. میمون. بامیمنت. (ناظم الاطباء). مبارک قدم. فرخ پی. فرخنده پی: زن پاک تن پاک فرزند زاد یکی نیک پی پور فرخ نژاد. فردوسی. ز گفتار او شاد شد شهریار ورا نیک پی خواند و به روزگار. فردوسی. نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیک پی همرهان. فردوسی. من مبارک زبان و نیک پیم همچنین باد و همچنین آمین. مسعودسعد. یک حکایت گوش کن ای نیک پی مسجدی بد بر کنار شهرری. مولوی. به مجنون کسی گفت کای نیک پی چه بودت که دیگر نیائی به حی. سعدی. چون نگردد سیر در میدان جانبازان عشق نیست خضر نیک پی گر شرمسار زندگی. صائب (آنندراج)
مردم نامبارک شوم قدم. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بدقدم. (یادداشت بخط مؤلف) : از خشک پیانت نشمارند در این راه در آب نشان بر کف پا آبله ای چند. ظهوری (از آنندراج)
مردم نامبارک شوم قدم. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بدقدم. (یادداشت بخط مؤلف) : از خشک پیانت نشمارند در این راه در آب نشان بر کف پا آبله ای چند. ظهوری (از آنندراج)
تیزرو. تند: بر اشتران سبک پی همی نهاد سبک شکارها که بر او تیر برده بود بکار. فرخی. این پیرجهانگرد سبک پی بندیده ست در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی. سنایی. سبک پی چو یاران بمنزل رسند نخسبد که واماندگان از پسند. سعدی (بوستان). بت نغمه امشب سبک پی شده سراسر ره کوچۀ نی شده. ملا طغرا (از آنندراج)
تیزرو. تند: بر اشتران سبک پی همی نهاد سبک شکارها که بر او تیر برده بود بکار. فرخی. این پیرجهانگرد سبک پی بِنَدیده ست در گردش خود چون تو گرانمایه جوانی. سنایی. سبک پی چو یاران بمنزل رسند نخسبد که واماندگان از پسند. سعدی (بوستان). بت نغمه امشب سبک پی شده سراسر ره کوچۀ نی شده. ملا طغرا (از آنندراج)
تیزرو، تند تند رو تیز رو، گریز پا، پیاده ای که در هر منزل میگذاشتند تا خبر و نامه را به پیاده دیگر رساند تا بمقصد رسد، اسبی که در هر منزل جهت پیک تعیین میکردند
تیزرو، تند تند رو تیز رو، گریز پا، پیاده ای که در هر منزل میگذاشتند تا خبر و نامه را به پیاده دیگر رساند تا بمقصد رسد، اسبی که در هر منزل جهت پیک تعیین میکردند
نیک پی نیکو بودن خوبی، زیبایی، نیکی احسان: (فراموش کردند آن نیکوییها که راستای ایشان کردی) یا به نیکویی. بخوبی و خوشی: (عمر و او را (احمد بن ابی الاصبع را) کرامت کرد بسیار و بنواخت... و به نیکویی باز گردانید)
نیک پی نیکو بودن خوبی، زیبایی، نیکی احسان: (فراموش کردند آن نیکوییها که راستای ایشان کردی) یا به نیکویی. بخوبی و خوشی: (عمر و او را (احمد بن ابی الاصبع را) کرامت کرد بسیار و بنواخت... و به نیکویی باز گردانید)